PDF نسخه کامل  آن مادران این دختران نویسنده بلقیس سلیمانی ژانر رمان: اجتماعی، عاشقانه


PDF نسخه کامل  آن مادران این دختران

نویسنده بلقیس سلیمانی 

ژانر رمان: اجتماعی، عاشقانه

تعداد صفحات: 326

دانلود  آسان رمان با لینک مستقیم دانلود فایل PDF – آخرین ویرایش  سازگار با همه گوشی ها و سیستم های کامپیوتری  

خلاصه رمان:

 ثریا، آن هنگام که تنها سه ماه از بارداریِ دخترش آنا می‌گذشت، همسرش را از دست داد. او، با بارِ سنگینِ تنهایی و مسئولیت، از گوران به تهران کوچ کرد و با دستمزد ناچیز معلمی، آنا را به تنهایی پرورش داد. سال‌ها گذشت و آنا اکنون دختری سرکش شده است؛ دختری که گویی در برابر مادرش دیواری از سردرگمی کشیده است. ثریا، خسته و ناامید، احساس می‌کند تمام تلاش‌هایش برای نزدیکی به آنا، چونان آب در هاون کوبیدن بوده است …

قسمتی از رمان آن مادران این دختران

آنا که عروسی کرد تصمیم گرفت برگردد گوران، کرمان هم نه، گوران. شهر با شهر فرق نداشت، همین ترافیکی که توی تهران بود توی کرمان هم بود، دود و دم کرمان کمتر بود، اما تا بخواهی مردم فضول داشت که تهران نداشت. سال‌ها بود توی این آپارتمان زندگی می‌کرد،  جز آقا بیژن هیچ کس مزاحمش نشده بود، اصلا اگر همان یکی دو دفعه‌ای که رفته بود جلسه ساختمان نرفته بود، کسی نمی‌دانست بیوه است اما تمام همسایه‌های خواهرش فرح در کرمان می‌دانند و می‌دانستند بیوه است،  معلم است، یک آپارتمان در تهران دارد و یک قطعه زمین در شمال. دو تا خواستگار برایش پیدا کرده بودند و کلی برایش غصه می‌خوردند و کلی

نصیحتش می‌کردند. البته که گورانی‌ها از کرمانی‌ها بدتر بودند ولی گوران گوران بود، روستایی بزرگ، توقعی از گوران نداشت، همین حالا هم توی خیابان‌هایش گاو و گوسفند بیشتر از ماشین است. -تو کی می‌خوای زندگی کنی؟ چرا فکر می‌کنی هنوز وقت داری؟ -تو نمی‌خواد به من بگی چند سالمه مردم خس تو چشم دیگرون رو می‌بینن، چنار تو چشم خودشون رو نمی‌بینن. آنا موهایش را پوش می‌دهد. جلوی در اتاقش می‌ایستد و می‌گويد: این یعنی چی؟ -یعنی خود جنابعالی هم همچی کم سن و سال نیستی سی و اندی سال داری هنوز نه شغل داری نه خونه و زندگی. -بمون، بمون همینجا، من خرم که دلم برات می‌سوز‌ه.

-نسوزه، کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی. ثریا از پشت میز ناهارخوری بلند می‌شود، می‌داند این دختر زبان دراز خسته است و هیچ چیز به اندازه یک لیوان چای رحیم آبادی زهر زبانش را نمی‌گیرد. از دبه آب می‌ریزد توی کتری، بوی سیر و سرکه بینی‌اش را پر می‌کند. ناگهان احساس می‌کند مادرش است که دارد کتری را از آب دبه پر می‌کند، ملکه بی بی‌اش را مسخره می‌کرد، می‌گفت پیرزن از قحطی برگشته،  اما خودش هم دست کمی از او نداشت. هر وقت می‌آمد تهران سر لامپ‌های روشن، میزان آبی که ثریا برای شستن ظرف‌ها استفاده می‌کرد و لحظاتی که آنا در حمام میگذراند با ثریا جر و منجر می‌کرد. چند بار ثریا گفته بود: ننه تو هم شده‌ای …

دسته بندی: کالاهای دیجیتال » رمان، شعر و داستان

تعداد مشاهده: 5 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:

فرمت فایل اصلی: PDF

تعداد صفحات: 326

حجم فایل:31,658 کیلوبایت

 قیمت : 25,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل